کوثرانه
بسمه تعالی یک در روز در کوه سه بچه ، سگ پا شکسته ای را دیدند.اولی گفت:بیچاره اقا سگه! دومی گفت: وای چه دردی میکشه، اصلا نمیخواهم جای او باشم! اما سومی که دل رحم تر بود گفت: سگ بیچاره، من بتو کمک میکنم . او را برد ولانه ای در حیات خانه شان به او داد. غذا و اب به او داد.پدرش به دامپزشک تلفن زد و وقت گرفت تا سگ را پیش او ببرند.سگ کم کم حالش خوب شد.دیگر پایش درد نمیکرد. سگ نگهبان مهربان خانه ی انها شد.
نوشته شده در پنج شنبه 90/12/18ساعت
3:2 عصر توسط سبا نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |